شنبه
می گویم : استادمان گفته دانشجویی که پست الکترونیکی نداشته باشد دانشجو نیست.
می گوید : استادتان غلط کرده ؛ مگر ما دانشجو نبودیم ؟!
می گویم : پدر جان ! شما که تا سیکل بیشتر درس نخواندید ؛ در ثانی من دو ماه است که تمرین ننوشتم !
می گوید : اولا سیکل آن زمان معادل دکترای الان است ، دوما پس این دو ماه چه غلطی می کردی ؟!
می گویم : هیچ ! فقط استادمان تمرین ها را برای دانشجو ها می فرستد ، من هم که دانشجو نیستم !
=====================
یک شنبه
پس از مدت ها جروبحث بالاخره پدر جان رضایت داده تا برای من کامپیوتر بخرد !
می گویم : گفتید روی دستگاه مودم هم نصب کنند؟!
می گوید : مودم دیگر چه جانوری است ؟!
می گویم : همان جانوری که پست الکترونیکی دارد !
می گوید : آها !!
=====================
دوشنبه
برنامه شوک از تلویزیون پخش می شود ، در این برنامه دختر جوانی که عکس های مبتذلی از او در اینترنت منتشر شده در حال گریه کردن است و می گوید که من فقط یک پست الکترونیکی داشتم !
می گوید : می خواهی آبرویمان را ببری ؟!
می گویم : من بیجا کنم !
می گوید : پس برو این اینترنت را از توی اون دستگاه در بیار و بریزش توی جوب !
=====================
سه شنبه
می گوید : نه نخیر ، از بس با این اینترنت گشتی بی ادب شدی !
می گویم : مگر چه کردم ؟!
می گوید : همین که به حرف من گوش نمی کنی یعنی بی تربیت شدی !
می گویم : بخدا این اینترنت آنقدر ها که شنیده اید بد نیست ، اصلا اجازه بدید بهتان نشان بدهم که من چه استفاده ای از آن می کنم.
می گوید : لازم نکرده !! من دست به این جانور نمی زنم ، نجس است !
=====================
چهارشنبه
می گوید : وقتی به اینترنت دست میزنی دستهایت را بشور !
می گویم : چطور ؟!
می گوید : مگر نشنیده ای که آنفلوانزای خوکی آمده و به شدت هم ویروس است!
می گویم : به خدا این ویروس با آن ویروس فرق دارد ،
می گوید : ویروس ، ویروس است !
=====================
پنج شنبه
می گوید : فیس بوک هم توی همین ذلیل مرده است ؟!
می گویم : بعله !
می گوید : مرگ !
=====================
جمعه :
می گوید : اینترنت یک اغتشاشگر خارجی است که باید محاکمه شود شما هم غلط می کنی این جنایتکار را در خانه من پناه بدهی !
می گویم : شما این اطلاعات را از کجا می آورید ؟!
می گوید : ساکت باش دارم اخبار بیست و سی را گوش می دهم !
موضوع مطلب :